You never know p1

نیلوفر مهدیزاده نیلوفر مهدیزاده نیلوفر مهدیزاده · 1400/05/11 07:48 · خواندن 1 دقیقه

ادامه

بزن قدش! 

ریناروژ:خوب اینم از این 

وسپریا:سخت ترین ماموریتمون بود نه؟

کاراپس:اره 

لبدی باگ:خب بیاین بریم معجزه گراتون رو پس بگیرم 

ریناروژ:خداحافظ بچه ها 

کت نوار:واستا واستا مگه لازم نبود معجزه گرشو پس بده

لیدی باگ:نه اون یعنی... من بهش اعتماد دارم 

کت نوار:چرا به من نداری؟

لیدی باگ:بعدا حرف میزنیم بچه ها بیاین بریم 

او پشت دیوار معجزه گر های اونا رو گرفت و در یویوی وی گذاشت😂 و به پیش کت نوار رفت 

کت نوار:تو داری چیزایی رو از من مخفی میکنی 

لیدی باگ:مجبورم اینکه چرا معجزه گر رینا روژ پیششه یه رازه 

کت نوار:چرا ما باید راز داشته باشیم؟ زوجای واقعی هیچ رازی ندارن 

لیدی باگ:ما زوج نیستیم تویی که منو دوست داری ولی قلب من مال یکی دیگس 

کت نوار:عه پس بگو چرا ردشون کردی پی کارشون میخواستی کسی شاهد دعوای ما نباشه تا ابروت حفظ بمونه تو ازم متنفری 

لیدی باگ:من ازت متنفر نیستم 

ریناروژ:راست میگه اون ازت متنفر نیست

لیدی باگ:تو اینجا چیکار میکنی مگه نباید العان خونه باشی؟

ریناروژ:خوب چیزه فوضولیم گل کرد 

لیدی و کت:تو روح بی روحت 

کت نوار:راز بی راز 

لیدی باگ:متأسفم ولی نه بیا بریم 

ارباب شرارت:یه سکانس عالی یه قهرمان که میخواد راز عشقشو بفهمه پرواز کن اکومای کوچیک من و قلبشو سیاه کن 

لیدی باگ: کت نوار نههههه 

او یویو خود رو به سمت اکوما پرتاب کرد....

ادامه دارد.... بعدی سه لایک و دو کامنت