broken hart p2

نیلوفر مهدیزاده · 19:30 1400/06/18

بپر ادامه یکم غمه دارم اهنگ gone زو گوش میدم بغض کردم برا رزی😭😭 هق هق بریم ادامه فییینننن

(وجی:وای بچم مرد تو این کرونا کی میتونه بره لباس سیاه بگیره/ خفه شو بیشعور زندم هقق فیننن) راستی این رمان هق هق فین یو نور نو you never know  هست

 

میدونم تررررررررر زدم

اکوما وارد یویو شد لیدی باگ خنصی کرد ولی همان لحظه اخرین چراغ گوشواره چشمک زد کمی کت رو بغل کرد فقط یک دقیقه زمان داشت پیشونیشو بوس کرد با مهربونی و بغض خداحافظی کرد و رفت درون خونه اش رو تخت دراز کشید  تیکی به او گفت مرینت حالت خوبه؟ مرینت که بغضش داشت میترکید بغضش را قورت داد و همونطور که بغضش داشت خفه اش میکرد گفت اره یک ماکارون به تیکی دادگفت تیکی باید از دلش در بیارم ولی نمیدونم چطوری چشمانش نمیدید اشک چشمش رو پر کرده بود بدون هیچ فکری تبدیل شد رفت رو برج ایفل و از اونجا بیرون رو نگاه کرد ماکارون جادویی خورد و پرید توی اب تا کسی او را نبیند شنا میکرد و گریه میکرد چرا اینجوری برخورد کرد پاهای کت نوار را دید که داخل اب بود میخواست از اب بیاد بیرون ولی کت هم کممبر جادویی خورد و به ناراحتی شیرجه زد پرت شد روی لیدی باگ اخم کرد لیدی باگ گفت

متاسفم نباید اونجوری باهات رفتار میکردم 

برام مهم نیست چی فر میکنی 

کت متاسفم واقع متاسفم 

داشت التماس و گریه میکرد در بینش گفت

من لیاقت نگهبان شدن نداشتم تو داشتی میتونستی معجزه گرمو بگیری هویتمو فهمی هر شب بیای خونم ولی من شدم کسی که لیاقت نداشت کسی که استاد فو رو به مرز مرگ رسون من بودم متاسفم بابت همه چی متاسفم تروخدا منو ببخش لطفا کت من بدون تو هیچم کت لطفا اگه تو نبودی من به اینجا نمیرسیدم تماما کارا رو تو کردی شوخی های تو به من قوت قلب میداد لطفا 

مهم نیست

(اهنگ رفت رو سولو بچ نانن سو لو 💃🏻💃🏻💃🏻)

چی... یع..نی بخ..شی..دی؟

من هیچوقت نمیتوم از چرب زبونی تو رد شم 

بغلش کرد کت نوار هم او را بغل کرد اشک هاشو پاک کرد جفتشون داشتن دق میکردن ولی لیدی باگ یک بار دیگه اونا رو نجات داد (وجی:اوا پس من چی؟/ تو چیکاره این وسط؟کت:من چی پس/واااییی دو تا دیوونههه)

 

ادامه دارد 

این دفعه بهتون لطف کردم ولی پارت بعد یه کامنت و سه لایک بی ادبا🙄🙄 مگه کامنت دادین به قبلیه تنبلا